روشنگری اجتماعی

 

تقدّس کار در اسلام تا بدانجاست که میدانیم پیامبر اکرم(ص) تنها دو دست را بوسیده است:دست یک «زن» و دست یک «کارگر»را.دو چهره ای که در همهء نظامها و تمدّنها و فرهنگها،تجسّم ذلّت،حقارت و محرومیّت بوده اند،آن هم دست بوسیدن!سنّتی که در اسلام،آنچنان که امروز رایج است،وجود نداشته است و اگر وجود می داشت،نوعی شرک محسوب می شد.

 

از جنگی باز میگردند،مردم مدینه به استقبال می روند،پیامبر(ص) و مجاهدان فرود می آیند و از مستقبلین دیدار می کنند،در حالیکه با مردی دست می داد،خشونت کف دست های مرد،که به استقبال آمده بود،پیامبر را به شگفتی افکند.از او پرسید،گفت من مردی نخل کارم و اکنون نیز بیل می زدم،شنیدم که شما آمده اید به استقبال آمدم.پیامبر(ص) در حالیکه به شدّت هیجان زده شده بود،دو دست او را همچون پرچمی در برابر مجاهدان و در میان مردم برافراشت و اعلام کرد که این دستی است که هرگز آتش را نخواهد دید،آنگاه خم شد و بر آن بوسه زد.

 

تخصّص های اجتماعی و تقسیم بندی های صنفی و سلسله مراتب شخصیّتی در امّت اسلام وجود نداشت،گروهی روحانی،گروهی عالم،گروهی رهبر سیاسی،گروهی صاحب مقام اجتماعی و گروهی کارگر و کشاورز،در جامعهء مدینه،ناشناخته است.معلّم بودن با کارگر بودن و در همانحال یک عنصر فعّال سیاسی تا سرحدّ رهبری پیش رفتن و در عین حال پارسای نمونه بودن،و هنگامی که پیش می آید،یک مبارز شمشیرزن بودن و حتّی خلیفهء مسلمین بودن و در همانحال برای چند یهودی حقیر مزدوری کردن،در بینش اسلامی و در نظام امّت اسلامی با هم منافات نداشته است.

 

هجرت،یک حرکت انتقالی انقلابی بوده است،حرکتی که در آن،اشراف ثروتمند قریش،که در جامعهء پر حرمت مکّه می زیستند،و مردمی که جنبهء سیادت بر همهء اعراب را داشتند،با هجرت به مدینه می آیند و در میان دو قبیلهء بسیار ساده و گمنام «اوس» و «خزرج» به کارگری می پردازند و برای نان،ناچار به کار بدنی می شوند و حتّی بی خانمان می مانند و در صُفّهء مسجد،مسکن می گزینند و این شکل زندگی نه تنها برایشان عار نیست،که اینان یعنی «اصحاب صُفّه»،محترم ترین و عزیزترین و نامی ترین چهره های درخشان جامعهء اسلامی اند.

 

ادامه دارد...